سيد امير سامسيد امير سام، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

سام؛ خورشید کوچک ما

تاسوعا و عاشورا

                      عززیزم در اولین تاسوعای عمرت بردیمت به کاشان چون بابایی/عموی بابایی و بابا حاجی نذری میدادند. ما هم برای اولین بار رفتیم.در اون روز بابایی برات لباس حضرت علی اکبر رو گرفت و تنت کردیم.     یه عکس خوشگل با میلاد جون خیلی بهت میامد و همه ازت عکس می انداختند.              ...
25 دی 1391

پستونک چیه؟؟؟

           عزیزم من دوست داشتم تو پستونک بخوری اما تو دوست نداشتی.همه مدلشم برات خریدیم ارتودنسی و بادومی و ... اما اصلا انگار نه انگار     چند روز پیش یه بار دیگه یه پستونک بهت دادم اما تو حتی نمیدونستی باید باهاش چه کار بکنی!!!  آخه من چی بهت بگم نی نیم!   ...
20 دی 1391

نکن.....دست نززن!!!

اینروزا این جملاتو زیاد استفاده میکنم: نکن..دست نزن..جیزززه اما انگار نه انگار..امروز خونه مامانی کلی شیطونی کردی و تمام خونشونو به هم ریختی البته مامانی به خاطر تو تمام ظرفای کریستالشو جمع کرده و ظروف برنجی خریده اما اونام سنگینه و میترسم بیفته روت اخه تو خییییلی قوی شدی...خوب پشر مشر منی دیده     کلا مامانی از دست تو زندگی نداره!! مامانیم که تمییییز                ...
20 دی 1391

سام شیطون شده

این روزا یه موقع هایی میذارمت تو روروئکت و تو همه جای خونه رو میچرخی و اکتشاف میکنی. من هیچی نمیتونم رو میز بذارم چون تو همه رو میندازی زمین. بابایی میگه حتما از دکور خونه خوشش نمیاد  یا شاید فکر میکنه اضافه اس!!!! اینجام داری ظرفو میکشی طرف خودت ... گرفتیش!!!! گاهی هم لبه میزو میخوری..خوشمزه اس؟؟؟؟؟؟؟؟ تازه فرشم برات جمع کردم که راحت راه بری ...
16 دی 1391

دندان شیری

                                   جمعه ١٠ آذر ددی جون بهت چای میداد که متوجه دندونت شد هنگامی که با دقت بیشتری نگاه کردیم دندان کوچکت را در پایین دیدیم. در اون زمان هیچ کس از گازهای تو در امان نبود. چند روز بعدمامان توران برات اش دندونی پخت والبته مامانی هم خونه خودش درست کرد و به همه خونه های اطراف داد.یه کمش را هم برد بالای پشت بام برای گنجشکا... بابا حاجی هم برات یه کیک بزرگ و خوشگل خرید.تو نمیتونستی بخوری اما منکه میتونستم به به به... ...
10 دی 1391
1